وب هکس

این صفحه را به اشتراک بگذارید
سینما و بازیگران ایران
هنر نزد ایرانیان است و بس
به مناسبت نزدیک شدن به فضای انتخاباتی یازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران - بخش پاياني
انتخابات رياست جمهوري در فیلم‌های ایرانی (كامل)
باني‌فيلم آنلاين - حسین محبی: روز پنجشنبه هفته گذشته قسمت نخست مروري بر فيلم‌هاي ساخته شده با موضوع رياست جمهوري را كه عموما درباره سينماي غرب بود خوانديد امروز بخش دوم اين گزارش را مي‌خوانيد كه به معرفي فيلم‌هايي مي‌پردازد كه به نوعي با موضوع انتخابات رياست جمهوري كشورمان مرتبط هستند.
تاریخچه ساخت فیلم هایی با موضوع ریاست جمهوری و انتخابات، به بعد از دوم خرداد 1376 برمی گردد که جو سینمای ایران به مسائل اجتماعی سیاسی گرایش پیدا كرد. البته نباید این نكته را از نظر دور داشت كه در زمینه طنز سیاسی بعد از دوم خرداد سال 76 مطبوعات پیشگام بوده‌اند. طنز سیاسی ژورنالیستی بعد از سال 76 توسعه یافت و این مسئله در كاریكاتورها و كارتون‌های مطبوعاتی نیز رخ داد. با «مومیایی سه» شاهد تأثیر متأخر طنز سیاسی بر سینما هستیم. «نان و عشق و موتور هزار» با پرداختن دقیق‌تر به این مسئله و آمیختن آن با مسائل اجتماعی نام خود را در مسیر سینمای كمدی ایران ثبت كرد. نكته جالب در مورد این فیلم و «مومیایی سه» این است كه پیشگامی مطبوعات در توسعه طنز سیاسی دارای سایه‌ای گسترده بر شوخی‌های كلامی فیلم است. كافی است به نقش روزنامه‌ها در نكات خنده‌آور فیلم دقت كنید و با این دقت دریابید كه این مسائل تا چه اندازه شبیه به ادای دین به مرجعی بالاتر از سینما یعنی مطبوعات است. در فیلم «نان و عشق و موتور هزار» كه طنز سیاسی ابعادی گسترده‌تر یافته به مرجعی بالاتر از سینما یعنی مقام ریاست جمهوری ادای دین می‌شود!! این فیلم با اینكه سعی دارد هجویه‌ای صرفاً اجتماعی باشد، با واسطه یكسری ویژگی‌ها و همچنین شرایط و زمان اكران آن، شوخی‌های سیاسی نسبت به سایر ابعاد فیلم برجسته‌تر است. نشریات آن زمان در خصوص نقد این فیلم چنین تیتری را برگزیدند: ادای دین به رییس جمهور
نان و عشق و موتور هزار (1380)
نان و عشق و موتور هزار به کارگردانی «ابوالحسن داودی» و نویسندگی «پیمان قاسم خانی و ابوالحسن داودی» در سال 1381 به نمایش درآمد و به فروش بالایی دست یافت. در این فیلم يارولي عموي باران كه تنها نگهدارنده وي و قيم او نيز بشمار مي آيد، پس از تعلل باران در مورد ازدواج، او را موظف به تصميم گيري و انتخاب همسر در مدتي معين مي كند. باران كه در مدت تعيين شده موفق به انتخاب همسر نشده است مورد توجه و علاقه برزو جوان تعميركار قرار مي گيرد. يارولي از علاقه برزو نسبت به باران مطلع مي شود و با به راه انداختن تعميرگاهي كوچك در قسمتي از خانه وي را به ازدواج با باران ترغيب مي كند. از سوي ديگر آريو شمس با فريب دادن باران و وعده خروج از كشور نظر باران را نسبت به خود جلب كرده و تصميم به ازدواج با او مي گيرد. باران توسط دو تن از مشتريان برزو بنام هاي داريوش و ارشك پي به فريبكاري آريو برده و سرانجام با برزو ازدواج مي كند. 
در انتهای فیلم خودروی رییس جمهور جلوی قهرمان فیلم توقف می کند. ابوالحسن داوودي براي این فيلم دو مدل پايان در نظر گرفت تا اگر دفتر رياست جمهوري وقت نسبت به فيلم عكس العمل نشان دادند او بتواند يك پايان منطقي خوب در نظر بگيرد.
آقاي رئيس جمهور( 1379)
بر خلاف دو فیلم «مومیایی3» و «نان و عشق و موتور هزار» که فضای طنز را برای ساخت فیلمهای خود برگزیدند، «ابوالقاسم طالبی»در همان سال ها فیلم «آقای رییس جمهور» را با رویکرد سیاسی اجتماعی می سازد. مصطفي رياحي رزمنده سالهاي جنگ و روزنامه نگار به دور از مصلحت گرايي ، به خاطر توطئه اي مالي به زندان مي افتد و نشريه اش تعطيل مي شود. اما با الطاف ظاهري شخصيتي متنفذ از زندان بيرون مي آيد و چون طرز فكر و مقالاتش مورد قبول هيچ يك از جناح هاي سياسي نيست با دعوت همان شخصيت متنفذ سردبيري روزنامه تازه تأسيسي را به عهده مي گيرد كه مدير مسئول و صاحب امتيازش همان شخص متنفذ است. فعاليت در آن روزنامه، مصطفي را گام به گام از ارزش هاي گذشته و اهداف انقلابي خود و نيز همسرش كه همچنان بر آن ارزشهاي انقلابي پا مي فشارد، دور مي كند، تا اينكه برخورد با دوستان جانبازش او را به خود مي آورد و هنگامي كه صاحب امتياز روزنامه خود را نامزد رياست جمهوري اعلام مي كند مصطفي در آخرين سرمقاله ماهيت ضد ارزشي او را برملا مي سازد. اين عمل انقلابي موجبات قتل او را فراهم مي آورد. اگرچه در آخرين لحظات دوستانش به ياري اش مي شتابند اما ابتدا همسرش در انفجار اتومبيل و سپس خودش توسط چند گلوله به قتل مي رسد. در پايان اين گونه وانمود مي شود كه مصطفي و همسرش توسط جناح هاي سياسي مخالف آن شخصيت متنفذ به قتل رسيده اند. مرتضي شايسته تهیه کننده فیلم بود و یوسف مرادیان، اردلان شجاع کاوه، محمدرضا داودنژاد، حسن جوهرچی، شهاب عسگری و حامد کلاهداری در آن به ایفای نقش می پرداختند. این فیلم چند روز بیشتر بر پرده سینماها نماند و گیشه مناسبی را به دست نیاورد.
پایان نامه(1389)
پس از انتخابات سال 88 دوباره فضای سینمای ایران به سمت مسائل اجتماعی سیاسی گرایش پیدا كرد. فیلمهای «پایان نامه»، «اخراجی های3»، «قلاده های طلا»، «تلفن همراه رییس جمهور» و «گیرنده» در فاصله این سال ها ساخته گردید.
فیلم «پایان نامه» به کارگردانی «حامد کلاهداری» و تهیه کنندگی «روح الله شمقدری» با بازی حامد کمیلی، بهاره افشاری، داریوش ارجمند، محمدرضا شریفی‌نیا، احمد نجفی، جمشید هاشم‌پور، کامران تفتی، محمد صادقی، چکامه چمن‌ماه،  هادی دیباجی و نیما شاهرخ‌شاهی در سال 1389 با موضوعیت حوادث بحثبرانگیز بعد از انتخابات 88 ساخته شد . پایان‌نامه برای اولین بار در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و سپس از خرداد 1390 در سینماها به نمایش عمومی درآمد. فیلم در باره‌ی زمانی حدود 12 ساعته، از عصر تا نیمه شب، داستان چهار جوان دانشجو را به تصویر می‌کشد که با قصد ارائه پایان نامه یکی از آن‌ها به استادش، وارد تشکیلات دشمنان نظام می‌شوند. مافیایی که قصد بهره‌مندی از آشوب‌های خیابانی را دارد و با شبکه‌های غربی نیز در ارتباط است.
اخراجی ها 3(1389)
بعد از رکورد فروش اخراجی های 1 و 2 «مسعود ده نمکی» با ساخت «اخراجی ها3» در سال 1389 دوباره شانس خود را در فروش گیشه امتحان کرد. او در این فیلم  یک نگاه منتقدانه به مناسبات سیاسی و اجتماعی بعد از جنگ و انتخابات سال 88 دارد که با زبان طنز بیان می‌شود. در این فیلم جنگ تمام شده، اخراجي ها و ديگر هم‌رزمانش به شهر برگشتند و هر كس در پي كسب و كاري است، يك برنامه زنده تلويزيوني در تلاش است تا تعدادي از رزمندگان را براي حضور در يك برنامه دعوت كند، شرايط نامساعد حال يكي از هم‌رزمان او را راهي بيمارستان مي كند، اما بر اثر حوادثي در سطح شهر دير به بيمارستان مي رسد و تا پاي شهادت پيش مي رود و اين بهانه اي براي حضور همرزمان سابق در بيمارستان مي شود كه حالا هر يك‌شان و شخصيتي جديد دارند و... اخراجیها3 در کنار فیلم «ورود آقایان ممنوع» و «جدایی نادر از سیمین» پرفروش ترین های سال 1390 می شوند.
بازیگران این فیلم محمدرضا شریفی‌نیا، امین حیایی، اکبرعبدی، حسام نواب صفوی، رضا رویگری، سیدجواد هاشمی، فخرالدین صدیق شریف، نیما شاهرخ شاهی، بهنوش بختیاری، رز رضوی، مریم کاویانی، لیلا اوتادی، نگار فروزنده، علی دهکردی و ... هستند. 
قلاده های طلا(1390)
«ابوالقاسم طالبی» بار دیگر یک فیلم سیاسی می سازد؛ این بار فیلمی درباره ی درگیری های بعد از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 1388 که عنوان سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را یدک کشید. فیلمی به تهیه کنندگی«محمد خزاعی» و بازی امین حیایی، محمدرضا شریفی‌نیا، حمیدرضا پگاه، علی‌رام نورایی، نیلوفر خوش‌خلق، محمود عزیزی و داریوش اسدزاده. فیلم قلاده های طلا ساخته ی ابوالقاسم طالبی به نقش عوامل خارجی مانند «سی.آی.ا»، «موساد»، و سازمان مجاهدین خلق در این درگیری ها می پردازد و درگیری های مأمورین وزارت اطلاعات با این گروه ها را به تصویر می کشد.
در فیلم قلاده های طلا یک گروه خارجی می خواهند با انفجار هواپیمای رییس جمهور سابق جمهوری اسلامی، یک انقلاب مخملی را در ایران راه بیاندازند. اما با عدم موفقیت در این کار، راه دیگری را برقراری آشوب در ایران و براندازی نظام انتخاب می کنند. آنها با وارد کردن یک جاسوس به ایران برای هماهنگ کردن جمعیت های خیابانی و یک گروه منافق در یک خانه ی تیمی سعی در اغتشاش در داخل کشور دارند. ابوالقاسم طالبی تصمیم داشته در ابتدا نام فیلم «ترور رئیس‌جمهور» گذارده شود که به موجب نامه‌ای که از دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی به دست وی می‌رسد، از این کار نهی می‌شود و نام فیلم به قلاده‌های طلا تغییر پیدا می‌کند. این فیلم توانست در اکران سال 1391 از فروش میلیاردی برخوردار شود.
تلفن همراه رییس جمهور(1390)
«تلفن همراه رئیس‌جمهور» فیلمی به کارگردانی «علی عطشانی»، نویسندگی جابر قاسمعلی و تهیه‌کنندگی محسن آقاعلی اکبری ساخته سال ۱۳۹۰ است و بازیگرانی مانند مهدی هاشمی، بهناز جعفری، نیکی کریمی، اکبر عبدی و... در آن بازی کرده اند. داستان فیلم درباره ی پیرمردی است که شغلش باربری بوده و قصد خرید سیم‌کارت و تلفن همراه را دارد که دست بر قضا سیم کارت خاموش سالیان گذشته رئیس جمهور مورد معامله قرار  گرفته و دست او می افتد.این فیلم در سی امین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن (بهناز جعفری) را دریافت کرد.
پس از آن قرار بود در اردیبهشت ماه 91 اکران شود و با وجود اینکه تبلیغات محیطی و نصب بیلبوردها نیز آغاز شده بود اما از اکران آن جلوگیری شد. عوامل فیلم سعی دارند تا با تغییرات به وجود آمده در فیلم بتوانند تا قبل از انتخابات فیلم را به نمایش عمومی درآورند.
گیرنده(1390)
«گیرنده» فیلمی به کارگردانی «مهرداد غفارزاده» و تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته سال ۱۳۹۰ است و سعید راد، محمدرضا شریفی‌نیا، پردیس افکاری، نیما شاهرخ‌شاهی، سیامک اطلسی، چکامه چمن‌ماه، محمد‌رضا غفاری، رضا احادی، افسانه ناصری، باقر صحرا رودی و میر‌طاهر مظلومی در این فیلم بازی می‌کنند.
قرار است رئیس جمهور از شهری کوچک (جاروف) که مشخص نیست در کجای ایران قرار دارد، بازدید کند. به این علت اکثر مردم شهر شروع به نوشتن نامه برای رئیس جمهور میکنند و مشکلات خود را در نامه توضیح میدهند. داستان از جایی شروع میشود که هیئت دولت و مقامات پس از بازدید از شهر می روند و یک محموله نامه پس از رفتن رئیس جمهور و همراهانش به فرمانداری می رسد و چون قرار است رئیس جمهور در همان روز از طریق فرودگاه به تهران باز گردد نامه ها باید هر چه سریعتر به دست رئیس جمهور برسد. حاج صمد(سعید راد) راننده محلی، طی اتفاقی مأمور انجام این کار می‌شود. در این بین شخص با نفوذی بعلت اینکه منافع شخصی اش با رسیدن نامه ها به دست رئیس جمهور در معرض خطر قرار می گیرد برای رسیدن نامه ها مانع تراشی می کند .....این فیلم از سی امین جشنواره فیلم فجر توانست جوایز
سیمرغ بلورین بهترین فیلم بخش نگاه نو (مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی) ،  دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد بخش نگاه نو (سعید راد) و دیپلم افتخار بهترین فیلم‌نامه بخش نگاه نو برای گروه فیلم‌نامه‌نویسان را کسب کند. این فیلم زمستان 1391 در سینماها به نمایش عمومی درآمد.
جدای از فیلم های بلند سینمایی، فیلم مستند «رییس جمهور میرقنبر» ساخته «محمد شیروانی» را هم به لیست اینگونه فیلم ها اضافه کنیم که در سال 1384 ساخته شد. فیلمی در خصوص فعالیت‌های تبلیغاتی و زندگی یک پیرمرد به نام میرقنبر ساکن یکی از روستاهای عجب شیر که کاندیدای ریاست جمهوری شد. این فیلم توانست جایزه عالی جشنواره یاماگاتا 2005 را کسب کند.



ارسال توسط کاربر
نگاهی به فیلم‌های اکران نوروزی
فروش بالای چهارمین فیلم ده نمکی، او را در ریسک تغییر ژانر مصمم‌تر ساخته و احتمالاً اثر بعدی او نیز یک ملودرام خواهد بود؛ آزمونی دشوار‌تر برای آقای کارگردان، به ویژه اگر دولت یازدهم همچون دولت‌های نهم و دهم سر سازگاری و دوستی با آقای کارگردان را نداشته باشد
 

پس از سه‌گانه «اخراجی‌ها»، فیلم «رسوایی»‌ چهارمین ساخته مسعود ده نمکی‌، با اکران در نوروز ۹۲ به جایگاه پرفروش‌ترین فیلم ‌همچون سه اثر پیشین ده نمکی دست یافت؛ رویدادی ‌که با نقدهای متعددی نیز همراه بود؛ اما از رهگذر این نقد‌ها و نگاهی منصفانه، چه دلایلی برای حضور موفق آثار این کارگردان در گیشه می‌توان برشمرد؟

به گزارش «تابناک»، آغاز دولت محمود احمدی‌نژاد با تغییر رویکرد بسیاری از اشخاص همراه بود و یکی از این اشخاص مسعود ده نمکی روزنامه نگار بود که نشریات را به کنار گذاشت و دوربین به دست گرفت. او البته نخستین بار در اواخر دولت دوم خاتمی با ساخت مستند جنجالی «فقر و فحشا» وارد این فضا شد، ولی فعالیت حرفه‌ای فیلم سازی را سال ۸۵ و ۸۶ با تولید نخستین فیلم سینمایی‌اش آغاز کرد.

بنا بر این گزارش، نوع فیلم‌سازی ده نمکی بیش از آن که فنی باشد، غریزی بود و او که بدون دانش آکادمیک و با تکیه بر تجارب محدود و خوانده‌هایش وارد این عرصه شده بود، نخستین بار با تکیه بر داستانی اقتباسی از خاطرات دفاع مقدس به ساخت «اخراجی‌ها» پرداخت؛ کمدی درباره جنگ که آزمونی بزرگ برایش به شمار می‌رفت و می‌توانست پایان‌دهنده راه برای او یا دست‌گک شروع ناامیدکننده‌ای باشد و ده نمکی را در همراه اشخاصی قرار دهد که بودجه‌های کلان از دولت‌های نهم و دهم دریافت کرده‌اند، ولی فیلم‌هایشان ‌شکستی به تمام معنا بوده است.


«اخراجی‌ها» با فروشی چندین میلیاردی، ده نمکی را برای استمرار راهش امیدوار‌تر ساخت و او شروع به ساخت «اخراجی‌ها ۲» و «اخراجی‌ها ۳» کرد که «اخراجی‌ها ۲» با میلیارد‌ها تومان فروش به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران مبدل شد و در این کش و قوس حتی سخن از ساخت «اخراجی‌ها ۴» به میان آمده بود؛ اما ده نمکی ترجیح داد در نقطه‌ای به این کمدی پایان دهد و سراغ فضای جدی‌تری برود و این گونه بود که با «رسوایی» گره خورد.

‌«رسوایی» به عنوان یک ملودرام انتقادی، ‌آزمون دیگری به شمار می‌رفت و ده‌نمکی برای جذب مخاطبی که به خاطر خندیدن حاضر به پرداخت هزینه بلیت فیلم‌های پیشین را داده بود، نیازمند یک محتوای خاص بود؛ بنابراین، داستان روحانی را به تصویر کشید که در معرض اتهام رابطه نامشروع با دختری بدکاره قرار می‌گیرد. نقش روحانی به اکبر عبدی بازیگر ثابت سه فیلم پیشین ده‌نمکی و نقش دختر بدکاره به الناز شاکردوست رسید که با آرایش خاص مقابل دوربین ده‌نمکی حاضر شده بود.

تردید‌ها درباره میزان فروش آخرین ساخته ده نمکی اما تنها تا اکران فیلم در کاخ جشنواره سی و یکم پابرجا بود و زمانی که این فیلم یکی از پنج سانس بسیار شلوغ جشنواره را از آن خود کرد و سالن برج میلاد در آستانه انفجار بود و البته سالن کنفرانس نیز پس از نمایش فیلم شرایط مشابهی را داشت، مشخص شد بلیت آقای کارگردان یک بار دیگر هم برده و باید چشم انتظار فروشی چندمیلیاردی برای این فیلم بود و این اتفاق در چند هفته اخیر رخ داد و فروش فیلم ده نمکی از مرز سه میلیارد تومان هم گذشت که در فضای کنونی سینمای ایران یک برد است.


«رسوایی» به شکل محسوسی از کیفیت فنی بالاتری نسبت به سه گانه پیشین ده نمکی برخوردار بود و به ظاهر کارگردان که در حال فراگیری سینما از ابراهیم حاتمی کیاست و در زمینه دانش فیلم سازی‌اش تعصبی ندارد، در تلاش است تا آثار بعدی‌اش از استانداردهای فنی و هنری کافی برخوردار باشد و نقطه ضعف همه فیلم‌هایش رفع شود که تا اندازه‌ای در این زمینه موفق بوده؛ هرچند فیلم‌های او همچنان با اشکالات فرمی و محتوایی جدی همراه است.

با ‌وجود این، شاید بتوان چنین تعبیر کرد که نقطه ضعف اصلی آثار ده نمکی پیش از داستان و در مرحله نگارش فیلمنامه است و ‌ای کاش او، نوشتن فیلم‌نامه را به یک چهره متخصص در این حوزه می‌سپرد و تنها در بعد فیلم سازی در پی تکامل خود بود تا شاهد ساخت آثار پرکشش تری از سوی بیننده بودیم و اندکی از شعارزدگی این اثر کاهش می‌یافت. با همه این نقد‌ها، نمی‌توان فیلم ده نمکی را فاقد جذابیت‌های دراماتیک متصور شد که اگر چنین فضایی حاکم بود، این فیلم فاقد جنبه کمیک در گیشه شکست می‌خورد.

با همه این‌ها، پرسشی که پس از فروش چشمگیر آخرین فیلم مسعود ده نمکی برای مخاطبان عام‌تر پیش آمده، این است که چگونه آثار این کارگردان با هر محتوایی به فروش‌های نجومی دست می‌یابد و در باشگاه‌ها میلیاردی‌ها قرار می‌گیرد؟ برای پاسخ به این پرسش نخست می‌بایست سراغ این مقوله مهم رفت که اکران در ایران همچون دیگر کشور‌ها واجد قواعدی است که در صورت عدم همراهی با این قواعد، فیلم در گیشه شکست می‌خورد، هرچند از کیفیت فنی بالایی برخوردار بوده و لشکری از ستاره‌های سینما را در خود جای داده باشد.

مهمترین قاعده، حمایت از سوی یک مرکز پخش جدی و همچنین برخورداری از حمایت یکی از دارندگان سالن‌های نمایش است. در غرب غول‌های بزرگی متولی پخش فیلم هستند و در ایران نیز فیلمیران، از پخش‌کنندگان حرفه‌ای فیلم است که مسئولیت پخش فیلم‌های ده‌نمکی را بر عهده داشته است. سالن داران اصلی در ایران نیز بر خلاف دیگر کشور‌ها، کمپانی‌های خصوصی نظیر سونی نیستند و عمده سالن‌های سینما متعلق به سه نهاد «شهرداری تهران»، «حوزه هنری سازمان تبلیغات» و «سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد» است و اتفاقاً در اکران نوروزی، تنها سه فیلمی که هر یک متعلق به یکی از این نهاد‌ها بودند و حمایت ویژه در اکران را داشتند، توانستند از مرز یک میلیارد در فروش بگذرند.

بنابراین می‌توان با نوع اکران، شمار سالن‌های اختصاص یافته به فیلم‌ها، به ویژه در شهرستان‌ها که در بسیاری نقاط تک سالن هستند و خواسته یا ناخواسته تنها فیلم اکران شده را ‌می‌بینند، به اکران جهت داد و در فروش فیلم‌ها اثرگذار بود. ده نمکی در واقع در زمینه اکران، یکی از حرفه‌ای‌ترین کارگردان‌هاست و قواعد «صنعت سینما» را پیش از قواعد «هنر سینما» فرا گرفته و همین نکته یکی از مهمترین درس‌هایی است که به شدت در بقای یک فیلم‌ساز مؤثر است.

موضوع مهم دیگری که در فروش یک اثر مؤثر است، سوژه انتخابی و امکان گرفتن مجوز ساخت و اکران‌ اثر مورد نظر است. بي‌گمان ده نمکی شامه خوبی دارد و می‌داند چگونه با ساده‌ترین نمادهای اجتماعی و دیالوگ‌های نه چندان پیچیده، مخاطب عام را جذب فیلم‌هایش کند و هیچ ‌گاه برای منتقد و مخاطب خاص ـ حداقل تاکنون ـ نیز فیلم نساخته و چنین ادعایی نیز ندارد و اینکه یک کارگردان با خودش کنار آمده ‌و تکلیفش را مشخص کرده باشد، رخداد مهمی است که برخی کارگردانان ایرانی با چندین برابر سابقه ده نمکی، هنوز به آن دست نیافته‌اند و همچنان در حال تغییر موقعیت بوده و شاهد یک رویکرد تثبیت شده به عنوان زاویه نگاهشان نیستیم.

با این حال، ده نمکی از آزادی عمل بیشتری ‌نسبت به بسیاری از کارگردانان برخوردار است و در واقع شاید همین «رسوایی» با امضای بسیاری از کارگردانان هیچ‌ گاه مجوز ساخت نیز دریافت نمی‌کرد، چه رسد به مجوز اکران و این فیلم با وجود آنکه توسط ده نمکی ساخته شده و او در ماه‌های پیش از اکران با برگزاری چندین اکران خصوصی برای روحانیون و مسئولان به توجیه تصمیم سازان پرداخت، همچنان ‌در قم اکران نشد؛ این یعنی اگر یک کارگردان دیگر می‌ساخت، احتمالاً اتفاقاتی شبیه آنچه برای اکران‌های نوروزی ۹۱ رخ داد، برایش به وقوع می‌پیوست. البته ده نمکی چنین اتفاقی را بیش از آنکه مدیون آزادی عمل اختصاصی‌اش بداند، مرهون شجاعتش خوانده که در جشنواره نیز بر آن تأکید ورزید.

فروش بالای چهارمین فیلم ده نمکی، او را در ریسک تغییر ژانر مصمم‌تر ساخته و احتمالاً اثر بعدی او نیز یک ملودرام خواهد بود؛ آزمونی دشوار‌تر برای آقای کارگردان، به ویژه اگر دولت یازدهم همچون دولت‌های نهم و دهم سر سازگاری و دوستی با آقای کارگردان را نداشته باشد و شرایط پیچیده‌تری بر فضای اکران حاکم شود؛ اما او دست‌کم تا این جای کار، توانسته مخالفانش را به تسلیم وادارد و البته همچنان با خوش‌بینی درباره آینده سخن می‌گوید، هرچند وقتی در پاسخ به اینکه چرا در این فیلم این میزان گفتار گنجانده شده، عنوان کرد: «چون گفتم شاید فیلم آخرم باشد».



تاریخ: چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:رسوایی , فروش , مسعود ده نمکی , تابناک , اخراجیها,
ارسال توسط کاربر
گفت‌وگوی مشروح فارس با بازیگری که یک‌سال از سینما دور بود
شاکردوست: نمی‌گذارم از من استفاده ابزاری کنند/ باور نمی‌کردند با ده‌نمکی کار کنم

خبرگزاری فارس: الناز شاکردوست با اشاره به دوری یک ساله ‌خود از سینما و حضور دوباره با فیلم سینمایی «رسوایی»، گفت: اگر تا آخر عمر هم کار نکنم، نمی‌گذارم به عنوان یک ابزار از من استفاده شود.

خبرگزاری فارس: شاکردوست: نمی‌گذارم از من استفاده ابزاری کنند/ باور نمی‌کردند با ده‌نمکی کار کنم

به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، «الناز شاکردوست» بازیگر جوانی است که در طول سال‌های فعالیتش در سینما خیلی زود جای خود را در میان بازیگران حرفه‌ای و مطرح باز کرد.

شاکردوست متولد 1363 است و با بازی در فیلم «گل یخ» به کارگردانی کیومرث پوراحمد وارد دنیای سینما شد و تا به حال در فیلم‌هایی چون مجردها، بی‌وفا، دو خواهر، از ما بهترون، چراغ قرمز و ... ایفای نقش کرده است.

این بازیگر سینما یک سالی است که از سینما دوری گزیده است. دلایلی برای این دوری دارد که مهم‌ترین آن استفاده ابزاری سینما از زن است.

حالا پس از یک سال تصمیم گرفته به سینما برگردد، آن هم با بازی در فیلم مسعود ده‌نمکی که تمایلی به خواندن فیلمنامه او هم نداشته است.

او در این گفت‌وگو حرف‌های جالبی زده، از تغییر نگرشش نسبت به ده‌نمکی و اینکه فکر می‌کرده او انسان دگمی است تا اینکه حالا فکر می‌کند نقشی درونش متولد شده است.

مشروح گفت‌وگوی فارس با این بازیگر سینما در ادامه می‌آید:

 

الناز شاکردوست در نمایی از «رسوایی»

 

* در ابتدا در مورد نقش خود و چگونگی ورودتان به این پروژه و اولین همکاری با آقای ده‌‌نمکی برای ما بگویید؟

نقش من در «رسوایی» نقش دختری است که با وجود همه فقر‌ها، نداری‌ها و حسرت‌های زندگی‌اش، تن به گناه نمی‌دهد.

این دختر، دختری‌ است که همه حامی‌های زندگی‌اش را از دست داده، پدرش فوت کرده، مادری علیل دارد که حتی قدرت تکلم ندارد و یک برادر کوچک که مسئولیت زندگی و هزینه‌ تحصیل آن برعهده این دختر است.

از لحاظ اجتماعی هم حمایت نمی‌شود و جامعه از چنین آدم‌هایی حمایتی نمی‌کند و این دختر می‌خواهد روی پای خودش بایستد.

برعکس حواشی که ایجاد شد و عکس‌هایی که می‌بینند که این دختر با روسری قرمز و کفش پاشنه‌بلند قرمز است، دختر قصه ما ‌دختر بی‌اعتقاد و بی‌ایمانی نیست. دختری است که از دل خانواده‌ای آمده است که ریشه‌های کاملاً مذهبی دارد. دختری ایرانی با یک خانواده کاملاً ایرانی و مسلمان. این دختر آن‌قدر با خدای خودش رفیق است که با آن قهر کرده است، فکر می‌کند که خدا صدایش را نمی‌شنود.

دخترهای جامعه ما، دخترهای جنوب تهران، وقتی از کنار ماشین‌های چند صدمیلیونی گذر می‌کنند و نان شب ندارند، آن لحظه است که بغض کرده و فکر می‌کنند که خدا آن‌ها را نمی‌بیند و صدای آن‌ها را نمی‌شنود. این‌ها در فیلم آقای ده‌نمکی آمده و حرف این‌ها را به گوش همه و مسئولان رسانده است. شاید به همین دلیل است از الان که هنوز فیلم آماده نشده شروع به حاشیه‌سازی کردند.

 

با وجود فیلم‌های کافی‌شاپی قطعا با «رسوایی» مشکل پیدا می‌کنند

 

این‌قدر فیلم‌های کافی‌شاپی ساخته شده، فیلم‌های عشق و عاشقی که وقتی می‌آییم و یک معضل را بررسی می‌کنیم، آن وقت مسلم است که همه با یک چنین سوژه‌ای مشکل پیدا می‌کنند، چون این حقیقت جامعه ماست.

این دختر با خدای خودش قهر کرده است و آمدن روحانی در زندگی وی مثل یک فرشته‌ای می‌ماند که برای آشتی دادن وی با خدا وساطت و منجی‌گری می‌کند و این همان رسالت فیلم «رسوایی» است.

 

 

 

 

به آدم‌هایی که نقاب نمی‌زنند، احترام می‌گذارم

 

* فکر می‌کنید این نقش و قصه چه میزان برای مخاطب قابل باور باشد؟

- 100 درصد تاثیرگذار است. شاید به خاطر همین است که آدمی مثل مسعود ده‌نمکی، آدمی با اعتقاد، آدمی که بر‌خلاف خیلی‌ها که ما همه‌مان با آن‌ها کار کردیم، آن‌ها که همه یک نقابی زدند به اسم دین و ایمان تا بتوانند کارشان را پیش ببرند و در واقع چیز دیگری هستند، این آدم‌ فردی است که هر اعتقادی داشته یا نداشته ایستادگی کرده و هیچ وقت شعار نداده است. خودش بوده است و من به آدم‌های این‌چنینی که نقاب ندارند، احترام می‌گذارم. هر چه بودند خودشان بودند.

و چنین آدمی، مثل آقای ده‌نمکی، سر کردن روسری قرمز،‌ پوشیدن کفش‌های قرمز و تیپ امروزی به اصطلاح نادرست این شخصیت را به همین دلیل می‌پذیرد.

اینکه شما می‌پرسید باورپذیر است یا خیر، بله همین‌طور است. در راستای اینکه بیننده واقعاً بتواند با این شخصیت همذات‌پنداری کند و آن دختر بگوید این هم که مثل من لباس می‌پوشد، این هم که مثل من آرایش می‌کند، این هم که یک دختر کاملاً قرتیه و اگر این دختر در انتهای قصه ایمان بیاورد، قبول می‌کند.‌

این دختر باور می‌کند که در یکی از دیالوگ‌ها‌ی فیلم می‌گوید «ما انگار زیر پونز نقشه دنیاییم، انگار که خدا هیچ وقت نه ما رو می‌بینه نه صدای ما رو می‌شنوه»، بنابراین بیننده می‌تواند کاملاً هم‌ذات‌پنداری کند و پا به پای شخصیت پیش برود. ما رسالت‌مان را انجام دادیم. قضیه، قضیه آشتی کردن جوان‌های ما با خدای‌شان است و من فکر می‌کنم کاملاً باورپذیر است چرا که این شخصیت کاملاً امروزی است.

 

* با توجه به حضور آقای عبدی در نقش روحانی و موضوع فیلم، با وجود اینکه هنوز فیلم تمام نشده است، یک سری حواشی برای فیلم به وجود آمده است، در حالی که هنوز کسی فیلم را ندیده است. به نظر شما این حواشی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

- من فکر می‌کنم بعضی‌ها تعریف درستی از واژه‌ نقد ندارند. صرفاً تیزی قلم‌شان را به سمت سوژه می‌گیرند و به خود بدون داشتن هیچ آگاهی، اجازه قضاوت کردن می‌دهند، این گناه است! این درست نیست. ما باید از فیلم این‌‌چینی حمایت کنیم. فیلمی که در شرایطی فوق‌العاده سخت ساخته می‌شود. در شرایطی که مخاطب با سینما قهر کرده و یک آدمی می‌آید و با ساختن فیلمی مخاطبان را با سینما آشتی می‌دهد، ما باید از آن حمایت کنیم. من منتقد، من مخاطب، چرا باید حاشیه‌سازی کنم؟ چرا باید اجازه قضاوت کردن را به خودم دهم.

 

 

شاکردوست می‌گوید وقتی خبر عقد قراردادش با پروژه «رسوایی

آمد، همه فکر می‌کردند شایعه است

 

 

هیچ‌کس باور نمی‌کرد با ده‌نمکی کار کنم

 

* این منتقدها،‌ عمدتا منتقدهای سینمایی‌ نیستند. یا نگاه سیاسی‌شان با آقای ده‌نمکی نمی‌خواند یا به نظرم به‌خاطر اینکه شما آمدید و با شخصی مثل آقای ده‌نمکی همکاری کردید، عصبی شدند و شروع کردند به حاشیه‌سازی...

- من بعد از یک سال دوری از سینما با آقای ده‌نمکی همکاری کردم؛ به خاطر اینکه من دختری‌ با یک سری ایدئولوژی‌ها در زندگی‌ هستم. وقتی خبر عقد قرارداد من با این پروژه آمد، من تئاتر شهر بودم، بچه‌ها و هم‌کلاسی‌های دانشگاهی‌ام هیچ کدام باور نمی‌کردند، فکر می‌کردند شایعه است. یعنی باور نمی‌کردند که من بیایم با آقای ده‌نمکی که پیش از این کاملاً مخالف عقاید من بود، همکاری کنم.

 

اول گفتم فیلمنامه ده‌نمکی را نمی‌خوانم

 

البته من پیش از این، این تفکر را داشتم. حتی وقتی من با ایشان همکاری کردم واقعاً در ذهن‌ها نمی‌گنجید‌. ‌اولین باری که یکی از دوستان بازیگرم، این فیلمنامه را به من پیشنهاد داد، گفتم من این فیلمنامه را نمی‌خوانم.

 

* بعد چه اتفاقی افتاد؟

در ابتدا نخواندم. شب موقع خواب، وسوسه شدم گفتم حالا بگذار به عنوان یک داستان بخوانم. چیزی را از دست نمی‌دهم. فیلمنامه را که خواندم واقعاً متحول شدم. دیدگاه‌های خودم اول همه زیر سؤال رفت. من به عنوان یک بازیگر همیشه آرزوی بازی در چنین نقشی را داشتم و با خودم گفتم مجوز چنین فیلمنامه‌ای را شاید صرفاً شخصی مثل مسعود ده‌نمکی بتواند بگیرد.

 

تصور می‌کردم ده‌نمکی آدم‌ دگمی است!

 

اولین جلسه‌ای هم که با ایشان گذاشتم، مخالفت‌های شخصی‌ام را با گفتم. من تصور می‌کردم که خیلی آدم‌ دگمی است! شاید هر آدمی به جز آقای ده‌نمکی بود، نمی‌پذیرفت و می‌گفت من می‌خواهم صرفاً یک فیلمی بسازم، تو نشد شخص دیگری. اما این آدم پای حضور من در این فیلم ایستاد، برایش مهم بود «الناز شاکردوست» به عنوان بازیگر نقش اولش بازی کند.

شاید هر کس دیگری بود صرفاً می‌خواست، فیلمی بسازد و فروشی کند، اما این آدم تحقیق کرده بود و برایش مهم بود. امروز که من دارم با شما مصاحبه می‌کنم فکر می‌کنم آقای ده‌نمکی واقعاً دلش آیینه خورشید است. این مرد، یک انسان به تمام معناست. آدمی است که سینما را می‌شناسد، نیامده که صرفاً یک فیلمی بسازد و دنبال شهرت و فروش این حرف‌ها نیست. این آدم آمده است که شاید رسالتی که قبلاً در جنگ و جبهه به آن عمل کرده را تمام کند. می‌خواهد برای نسل ما بجنگد.

 

به عنوان یک دختر از این نسل، من اعتقاد دارم که جنگ هنوز تمام نشده است، جنگ هنوز در نسل من هم جریان دارد و این آدم، آمده با ساختن این فیلم یک رسالتی را تمام کند.

 

شاکردوست می‌گوید انتخاب اکبر عبدی برای نقش روحانی فیلم،

کاملا زیرکانه و هوشمندانه بوده است

 

 

بازی اکبر عبدی در نقش روحانی موجب می‌شود تماشاگر، روحانی را دوست داشته باشد

 

* در این فیلم، این مباحث را می‌بینیم؟

بله، ‌کاملاً می‌بینیم. ما در این فیلم می‌بینیم روحانی‌هایی هستند که از نوراند، از شیشه‌اند. واقعاً آدم‌هایی هستند از طرف خود خدا هستند و دنبال منافع شخصی‌شان نیستند. واقعاً آدم‌هایی این‌چنینی هنوز هستند. انتخاب اکبر عبدی برای روحانی فیلم، کاملاً زیرکانه و هوشمندانه بود، چرا که اکبر عبدی اسطوره بازیگری ایران است و آن‌قدر محبوب است که با بازی کردن در این نقش باعث می‌شود تماشاگر، روحانی فیلم را دوست داشته باشد؛ یعنی به شخصیت روحانی علاقه‌مند شود. شاید بسیاری از آقایان بودند که خیلی دوست داشتند در این فیلم نقش روحانی را بازی کنند نه نقش‌های دیگر را. اگر این نقش را بازی می‌کردند، فیلم به هدف اصلی‌اش نزدیک نمی‌شد

 

با برنامه می‌خواهند سینما را تعطیل کنند

 

* در مورد یک سال دوری از سینما حرف زدید. دلیل این مسئله چه بود؟

بعضی وقت‌ها کار نکردن به بازیگر کمک بیشتری می‌کند، تا اینکه در هر فیلمی کار کند. شرایط سینمای ما شرایط خوبی نیست. سینمای ایران، سینمای ورشکسته‌ای است. انگار این برنامه‌ برای آن در نظر گرفته شده و می‌خواهند که تعطیلش کنند. حتی خیلی از برنامه‌هایی که به اسم سینما، الان از تلویزیون پخش می‌شود،‌ نیامده‌اند که به سینما کمک کنند؛ آمده‌اند با بازگو کردن یک سری از مسائل، قداست سینما را از بین ببرد. من خیلی مخالفم. شاید دلیل گفت‌وگو نکردنم با این شبکه و این برنامه -که فوق‌العاده هم پرطرفدار شده- همین باشد، امیدوارم این اتفاق نیفتد.

 

 

 

«رسوایی» می‌تواند به پابرجا بودن سینما کمک کند

 

* این موضوع به مدیریت سینما برمی‌گردد یا سینماگران و یا یک جریان خاص؟

- من کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم راجع به این قضیه اظهارنظر کنم، اما من به عنوان دختری که در این سینما متولد شده است. به عنوان کسی که از 18 سالگی با فیلم «گل یخ» آقای پوراحمد شکل اصلی‌ام را در سینما پیدا کردم، فکر می‌کنم تمامی این جریان‌ها از پیش تعیین شده است و یک برنامه بلندمدتی است که خیلی زود دارند به آن نزدیک می‌شوند و ساختن فیلم‌های این‌چنینی مثل «رسوایی» می‌تواند کمک کند به این سینما برای پابرجا بودن و ادامه داشتن.

* اخیراً آقای انتظامی در مصاحبه‌ای گفتند با این فیلمنامه‌های ضعیف، خجالت می‌کشم بازی کنم و آقای پرستویی هم بعد از آن در مصاحبه‌ای گفتند اگر آقای انتظامی خجالت می‌کشد بازی کند، من باید بمیرم. آیا سناریوهای ضعیف هم در دوری شما از سینما موثر بوده است؟

- این دلیل خیلی مهمی است. هر بازیگری با حضورش در یک فیلم، صرفاً نمی‌آید دیالوگ‌ بگوید و برود بلکه با آن نقش زندگی می‌کند، به سینما و بازیگری نگاه متفاوتی دارد و کاملاً مهم است. بله، سناریوهای ما این قدر تکراری شده و به قول آقای عبدی همه دنبال فیلمنامه‌ای هستند که جواب خود را در اکران پس داده باشد و نمی‌آیند کار جدیدی بیاورند.

انتظار ذهن مردم و مخاطب هم به همین نسبت کم شده است و شاید یکی از دلایل سینما نرفتن مردم هم همین باشد.

 

 

 

نگاه به زن در سینما به عنوان زن دوم است

 

یک نکته دیگر که دوست داشتم به عنوان یک بازیگر زن بگویم، این است که فیلمنامه‌ها به نسبت ضعیف بودنشان، فیلمنامه‌های مردانه‌ای هستند. هیچ وقت برای زن‌ها و با محوریت‌ زن‌ها فیلمنامه‌ای نوشته نمی‌شود و نگاه‌های سطحی به وجود مقدس یک زن وجود دارد. صرفاً نگاه به زن، ‌به عنوان زن دوم است. صرفاً داستان یک حاجی است که می‌خواهد زنی را به عنوان زن دوم، عقد موقت کند. این قدر نگاه‌ها به این موجود چیپ و سطح پایین است که من تأسف می‌خورم. علت اصلی کار نکردن من این بود که منتظر بودم فیلمنامه‌ای مثل «رسوایی»، زن را با ابعاد حقیقی‌ا‌ش نشان دهد. زن موجود مقدسی است، قداست دارد و باید حرمتش را نگه داشت. ما زن‌های بزرگی در تاریخ داشتیم، مثل خانم فاطمه زهرا (س). زن‌های بزرگی واقعاً وجود داشتند و باید ابعاد انسانی آن‌ها در نظر گرفته شود.

 

علت اصلی دوری‌ یک‌ساله‌ام، استفاده ابزاری سینما از زن است

 

زن موجود کوچکی نیست که نویسنده‌ها و کارگردانان صرفاً به عنوان یک ابزار در فیلمشان استفاده کنند. رنگ و لعابی به صورتش بزنند و به عنوان یک وسیله - مثل یک نگاه کاملاً‌ مبتذلی که بعضی از آقایان به زن دارند - در فیلم هم همان‌طور استفاده کنند. من در این فیلم‌ها بازی نکردم. علت اصلی کار نکردن من،‌ همین بود. اینکه من اجازه نمی‌دهم از من به عنوان یک ابزار برای فیلم ساختن استفاده شود.

من به عنوان یک دختر، از طرف تمامی زن‌ها و به نمایندگی از جانب آن‌ها می‌خواهم در فیلمی حضور داشته باشم که به زن، به همه ابعاد یک زن احترام گذاشته شود. زن وسیله نیست.

 

عده‌ای من را در دسته چشم‌رنگی‌ها قرار می‌دهند

 

* در فیلم‌های قبلی که بازی کردید، چنین شرایطی وجود داشت؟

- من همیشه به این صحبتی که کردم اعتقاد داشتم و همیشه سعی کردم رعایت کنم. همه فیلم‌های من را هم نگاه کنید هیچ وقت اجازه ندادم که غیر این باشد.

حال، متأسفانه و ناخودآگاه همیشه یک‌سری از کسانی که نقاب دوست را دارند من را در دسته چشم‌رنگی‌ها قرار می‌دهند. آن‌ها که دشمن هستند یا هرچیز دیگری، من را در دسته چشم‌رنگی‌ها،‌ قرار می‌دهند. حالا من خودم هم بیایم و به این‌ها کمک کنم؟ نه این‌طوری نمی‌شود.

 

کارهایی کردم که ثابت کنم می‌خواهم بازیگر باشم و بازیگر بمانم

 

بنابراین من هیچ وقت در فیلم‌هایم این کار را نکردم. من به خاطر اینکه این اتفاق در مورد من نیافتد و نگویند این جزو چشم‌رنگی‌هاست در فیلم «مجردها» و « چراغ قرمز» نقش‌های متفاوتی را کار کردم؛ لنز مشکی گذاشتم، دندان مصنوعی گذاشتم، ابروهایم را پایین کشیدم. همه جوره خودم را شکستم تا بگویم من یک بازیگرم، من برای زیبایی و چهره و استفاده ابزاری نمی‌آیم کار کنم. چندین بار خودم را شکستم تا برادری خودم را ثابت کنم و بگویم که می‌خواهم بازیگر باشم و بازیگر بمانم.

 

 

تا آخر عمر هم کار نکنم، نمی‌گذارم به‌عنوان یک ابزار از من استفاده کنند

 

این یک سال که کار نکردم که هیچ، اگر تا آخر عمرم هم هیچ‌کاری نکنم نمی‌گذارم به عنوان یک ابزار از من استفاده کنند. هیچ‌وقت.

 

* در کار رسوایی چقدر با آقای ده‌نمکی در دیالوگ‌ها هم‌فکری داشتید؟

وقتی خط فکری تو به عنوان یک بازیگر با کارگردانت یکی باشد، آن وقت بر سر دیالوگ‌‌گویی که حالا یک واو جابه‌جا شود یا نشود،‌ کمتر به مشکل برمی‌خوری. بداهه‌گویی به آن صورت وجود نداشت، چون فیلمنامه آن‌قدر چارچوب اصلی‌اش محکم بود که احتیاجی به این کار نبود. اما این‌چنین هم نبود که من صرفاً دیالوگ را بگویم. چون من شخصیت‌ها و دختران این‌چنینی را به خوبی می‌شناسم و این باعث شد آقای ده‌نمکی کاملاً اعتماد داشته باشد که من بتوانم این نقش را زندگی کنم نه صرفاً بازی.

 

* فیلم‌های قبلی آقای ده‌نمکی را دیده بودید؟ اخراجی‌ها؟

- فیلم جنگیه؟ من فیلم جنگی دوست ندارم.

 

هدف «رسوایی» فروش نیست

 

* با توجه به اینکه کارهای قبلی آقای ده‌نمکی در قالب طنز بوده و مخاطب زیادی داشته و «رسوایی» کاری جدی است، فکر می‌کنید با حضور شما و آقای عبدی و اسم آقای ده‌نمکی این فیلم بتواند مخاطب را به سینماها بکشاند؟

من از روز اول که برای این کار صحبت کردم می‌دانستم هدف فیلم «رسوایی» فروش بالا نیست. ما حرف و رسالتمان چیز دیگری است. این فیلم، فیلمی کاملاً عرفانی است. ما می‌خواهیم جوان‌ها با دیدن این فیلم با خدای خود آشتی کنند. این فیلم آنقدر دلی ساخته شده است، این‌قدر نیتش پاک بوده که ایمان دارم فروش بالایی خواهد داشت.

 

قیصری در هیبت یک زن

 

* این فیلمنامه روی خودتان هم تأثیر گذاشته است؟

شخصیت الناز شاکردوست به عنوان بازیگر در این فیلم، واقعاً یک نوع قیصری است که در هیبت یک زن، در دوره جدید به سینما وارد شده است و این‌قدر این شخصیت، شخصیت بزرگی است که با وجود کوچک شدن و خرد شدنش توسط جامعه، با وجود تمام فقر و بدبختی‌ برای این آدم، من احساس می‌کنم آدم بزرگی است. من فکر کنم که هرگز نقش افسانه در درون من نمی‌میرد. من از این به بعد با افسانه زندگی می‌کنم، حتی بعد از تمام شدن این فیلم.

 

 

شاکردوست می‌گوید نقشی در درونش متولد شده و نیاز به

زمان دارد تا نقش دیگری را قبول کند

 

 

* از کارهای آینده و نقش‌های آینده‌تان بگویید؟

- اخلاق بدی که من دارم این است که در زمان بازی یک نقش، مخصوصاً نقشی که خیلی دوستش دارم، هیچ فیلمنامه‌ دیگری نمی‌خوانم، چون دلم نمی‌خواهد در کارم تأثیر بگذارد. حتی فکرم منحرف شود. برای همین فیلمنامه جدیدی نخواندم اما فیلمنامه‌های جدیدی گرفتم و همه را گذاشتم برای بعد از پایان این فیلم، تا ببینم وضعیت آن‌ها به چه صورتی است. ولی فعلاً احتیاج به استراحت دارم، احساس می‌کنم خسته‌ام. نقشی در درون من متولد شده است و حالا حالاها احتیاج به زمان دارم تا من بتوانم نقش دیگری را بپذیرم.

 

 

-------------------------------

گفت‌وگو: حمید یادروج

-------------------------------




ارسال توسط کاربر
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 53 صفحه بعد